نوروز 94
اینک بهار٬ پاورچین ٬ پاورچین به کوی وبرزن پای می نهد ودل وجان را طراوتی دیگر می بخشد و بار دیگر دفتر ایام ٬ ورق می خورد.
۱۵ روزتعطیلی را هرکسی یه جوری تمام کرد ، عده ای به دیدوبازدید ، عده ای به مسافرت رفتند و عده ای ... و ما هم به مسافرت دور یه هفته ای و یه مسافرت نزدیک چند روزه ای رفتیم. تعطیلات خوبی بود و منم فرصت رو غنیمت شمردم و پروژه خداحافظ شیر مامان رو به اتمام رسوندم و البته و صدالبته با صبوریهای فندقم.
میدونم روزهای اول بدون شیر زندگی برات لذتی نداشت و میدونم گریه ها و بغض هات برای از دست دادن لذیذترین شیر دنیا بود و میدونم تو هم روزی احساس منو درک میکنی.....
خوشحالم كه در طول اين بيست و یکماه تونستم با شيره جونم به رشد و سلامتي ات كمك كنم.اما از شير گرفتن و مستقل شدنت به اين معني نيست كه من و تو از هم دور ميشیم ،ماماني هميشه با اغوش باز در كنارته و تو ميتوني هر لحظه وبراي هميشه بهم تكيه كني.
آخ جون پله
وقتی خودم سر خودم کلاه میزارم
مایو از جنس پیشی با دمش
و باز هم پله
سخته بند کفشمو نگهدارم و از پله برم بالا
حالا راحت شدم
چه لذتی داره بدون کفش راه رفتن
خسته شدم از بس از این پله بالا و پایین رفتم یکم استراحت کنم
چیه اخه هرکاری میکنم میدویید دوربین میارین نمیخوام عکس بگیرم
محجبه میشوم............