لواسون گردی
عصر پنج شبه از خونه به سمت لواسون حرکت کردیم فندقی هم با گریه تو ماشین خوابید. یهو سر از سینک دراوردیم. این نهر رو راشینی کشف کرد و اصرار کرد بره پایین کنار نهر، بابا علی هم پای راشین گذاشت تو آب و فندقی از هیجان می خندید.
بابا علی برای راشین یه توپ پلاستیکی خرید و بهش یاد داد که هر وقت ازش می پرسه "توپ کو" با دستاش نشون بده ولی دخمل ما فکر می کنه "کو" یعی باید توپو نشون بده حالا هر چی که باشه چیزی که به کو ختم بشه یعنی پاشو توپو برام بیار بازی کنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی