فوت مادربزرگم (جمعه 20 تیر 93)
فندقکم، امشب بهم خبر دادن مادربزرگم رفته پیش خدا، وقتی عزیری رو از دست میدی خاطراتی که باهاش داشتی مثله فیلم سینمایی از جلو چشمت رد میشن. اون پفک نمکی ها که همیشه برامون می خرید و هیچ وقت دست خالی پیشمون نمی اومد. مادربزرگم روحت شاد. وقتی خبر فوت مادربزرگمو شنیدم برای مادر و پدر زنگ زدم با صدای پدر نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر گریه. خاله مائده نمی دونه مادر گفت بهش نگم می دونم اگه متوجه شه ازم شاکی میشه که چرا بهش نگفتم. بابایی گفته فردا مارو میبره بابل ولی خودش باید برگرده نمیدونم شاید برای سومین روز بریم فعلا چیزی نمی دونم. یادمه برای عید رفتیم خونش وقتی گونشو بوسیدم اشکی و خیس بود. ر...