راشینراشین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

فندقم، راشین

23 بهمن 92 (بی دقتی مامان)

1392/11/23 14:24
نویسنده : مامان عاطفه
291 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان! دیروز عصر به خاطر بی دقتی من دست نازت سوخت آخه گذاشته بودمت رو اپن آشپزخونه که بهت حریره باد بدم که یهو برگشتی و به چایی ساز دست زدی و بعد شروع کردی به گریه منم سریع دستتو گذاشتم زیر شیر آب سرد، بعد از کلی گریه کردن آروم شدی. دختر گلم، فندق مامان،  منو به خاطر سهل انگاریم ببخش. ای جانم، فدات بشم هنوز صدای گریه ات تو گوشمه.

دیروز المیرا جون اومد خونمون غروب هم با هم رفتیم مرکز خرید. دختر خوبی شدی دیگه گریه نمیکنی. موقع رفتن به مرکز خرید سوار یه ماشینی شدیم که رانندش یه پسر جوونی بود تا نگاهت کرد گفت : چشماشو ( یعنی چه چشای درشتی) نمیدونیم والا میگن دیگه. 

دیروز بابایی خونه نبود جلسه کاری داشت ساعت 11 شب اومد خونه. طبق معمول  می خواستی بری بغلش منم بهت گفتم اول بابا لباساشو در بیاره بعد ولی شما هی دست و پا میزدید که برید بغلش. وقتی دیدید از من نمیتونی به حاجتت برسی از المیرا کمک خواستی و رفتی بغلش ای بلا تا اون موقع بغلش نمی رفتی و گریه میکردی حالا که بهش احتیاج داشتی رفتی بغلشابرو.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)